آخر ای دوست نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه
کشید؟؟؟
سوخت در آتش و خاکستر
شد
وعده های تو به دادش
نرسید
داغ ماتم شد و بر سینه
نشست
اشک حسرت شد و بر خاک
چکید
آن همه عهد فراموشت
شد؟؟
چشم من روشن روی تو
سپید ...
.
جان به لب آمده در ظلمت
غم
کی به دادم رسی ای صبح
امید
آخر این
کشت
عاقبت داغ مرا خواهی دید!!!!
یعنی سجده ها با چشم تر
یعنی اشک حسرت ریختن
یعنی در جهان رسوا شدن
یعنی مست و بی پروا شدن
یعنی سوختن یا ساختن
یعنی زندگی را باختن
یعنی انتظار و انتظار
یعنی هرچه بینی عکس یار
یعنی دیده بر در دوختن
یعنی در فراقش سوختن
یعنی شعله بر خرمن زدن
یعنی رسم دل بر هم زدن
یعنی لحظه های ناب ناب
یعنی با پرستو پر زدن
یعنی آب بر آذر زدن